دیروز- آرایشگاه زنانه- شمال تهران:
زن اول: دیشب بختک افتاده بود روم نمی تونستم نفس بکشم .خیلی ترسیدم
زن دوم: من شنیدم روی زن های شوهردار نمی افته که!
زن سوم: شب ها که می خوابی قرآن بگذار بالای سرت و ذکر بگو.
زن اول: تا حالا فقط دو بار اینطور شدم، یک بار بعد از عروسیم بود یک بار هم موقع زاچی (بعد از زایمان)
زن چهارم (خطاب به زنی که پیشنهاد قران گذاشتن داده بود): تو فکر می کنی شیطون چه جوریه؟ دختر فلانی می گفت قران هم بالای سرش بود ولی صدای پای شیطونو می شنیده که پاشو از روی قرآن بلند می کرده و می افتاده روش.
پ.ن. این توضیح مختصر هم در ویکی پد یاست که یکی از دوستان لطف کرده و لینکش را برایم گذاشته بودند.من جایی دیگر خوانده بودم که به حالات روانی و استرس های فرد هم بستگی دارد.
زن اول: دیشب بختک افتاده بود روم نمی تونستم نفس بکشم .خیلی ترسیدم
زن دوم: من شنیدم روی زن های شوهردار نمی افته که!
زن سوم: شب ها که می خوابی قرآن بگذار بالای سرت و ذکر بگو.
زن اول: تا حالا فقط دو بار اینطور شدم، یک بار بعد از عروسیم بود یک بار هم موقع زاچی (بعد از زایمان)
زن چهارم (خطاب به زنی که پیشنهاد قران گذاشتن داده بود): تو فکر می کنی شیطون چه جوریه؟ دختر فلانی می گفت قران هم بالای سرش بود ولی صدای پای شیطونو می شنیده که پاشو از روی قرآن بلند می کرده و می افتاده روش.
پ.ن. این توضیح مختصر هم در ویکی پد یاست که یکی از دوستان لطف کرده و لینکش را برایم گذاشته بودند.من جایی دیگر خوانده بودم که به حالات روانی و استرس های فرد هم بستگی دارد.