Tuesday, August 30, 2011

رانت حکومتی- جنسیتی

کامنت وارده، مرتبط با پست قبلی، از یک آقای مخالف تبعیض جنسیتی. کاش مردها لااقل در همین حد تبعیض های جنسیتی به نفعشان را تایید کنند و در محل کار یا تحصیلشان، وقتی به طور سیستماتیک نیمی از رقبایشان از پیش حذف شده اند، سعی کنند این رانت حکومتی- عقیدتی را به گونه ای جبران کنند. 


... قبول دارم که شما زن ها به هزار و یک دلیل سختی های بیشتری رو در جا هایی شبیه ایران تحمل میکنید و قبول دارم که قوانین  اونجا همه یک طرفه است و به شکل رقت انگیزی جانبدارانه به سمت مرد ها است ، میدونم که زن ها به شکل روز مره آماج آزار و اذیت روحی و جسمی هستن و ... وقتی به این ها فکر میکنم دیگه هیچی نمیتونم بگم ، به عنوان یه مرد حس بدی به من دست میده چون من هم خودم رو شریک میدونم در این حق کشی گرچه این شراکت  ناخواسته  است ، هیچ وقت نخواستم چه وقتی که در ایران بودم چه الان از قوانین مرد سالار به نفع خودم بهره برداری کنم ولی باز میدونم که این نخواستن من دلیل نمیشه که بهره نبرده باشم ، چه بسا در دانشگاه یا زمان استخدام از رانت مرد بودن به شکل خود کار استفاده کرده باشم حتا اگر خودم خبر نداشته باشم ، وقتی که من در محل کارم در ایران در طول ۱۳ سال بیش از ۱۰-۱۲ بار سفر خارجی و ماموریت رفتم در حالی که  خانم همکارم با حسرت به من نگاه میکرد داشتم از رانت و مزیت جنسیتم استفاده میکردم . نه که خودم استفاده کنم در حقیقت سیستم به  شکل خود کار من رو بهره مند میکرد و خب منم بهره مند میشدم . الان وقتی صحبت های اینجوری پیش میاد کمی پیش میرم توی صحبت یه حرفایی میزنم ولی بعد که فکر میکنم  و خودم رو شریک این ظلم سیستماتیک میبینم منصرف میشم . میبینم گاهی دوستان جوش میارن  و صلب و آمیخته باتعصب نگاه میکنن ، سعی میکنم توضیح بدم  که  با تعصب مشکل دارم و اینکه یه طرز فکری رو بی نقص بدونی ولی میبینم هم من به خاطر جنسیتم نا خواسته در لشگر متخاصم قرار دارم از دیدگاه اون  و هم سمت مقابلم به باز به خاطر جنسیتش از بس که سختی و فشار دیده گوش نمیکنه من چی میگم . اینجوری میشه که نمی تونم  ادامه بدم و فقط میگم متاسفم برای این رنجی که میبرید و شرمنده ام که من هم نا خواسته شریک بوده ام در این ستم به خاطر جنسیتم   ، و اضافه میکنم که سعی میکنم دست کم  همیشه یادم باشه و بمونه که نا برابری جنسیتی پدیده درد ناکی است و تا میتونم ازش دوری میکنم  

Monday, August 29, 2011

مهاجر 39 ساله

39 ساله است. لحن صدایش از پشت تلفن  داد می زند که اعصاب ندارد. با خودم فکر می کنم تحمل هم خانه بی اعصاب را ندارم. وقتی برای دیدن خانهآمد به علتش (احتمالن یکی از علت هایش) پی بردم.
 دوازده سال با مدرک فوق لیسانس در وزارت بازرگانی کار کرده ولی برای پستی که صلاحیت او بیشتر از همه بوده یک مرد را که سابقه بسیار کمتری از او داشته انتخاب کرده اند و این خانم هم باید زیر دست او کار می کرده. وقتی این آقا ترفیع می گیرد و به جای بهتری می رود باز این پست سالها خالی می ماند چون فقط همین زنَ مناسب آن بوده. وقتی کارهای مهاجرتش به کانادا درست می شود و مرخصی می گیرد به فاصله دو هفته آن پست را به یک مرد کم تجربه تر می دهند.
 می گفت با این که مرخصی گرفته ام ولی بعید است برگردم.

Thursday, August 18, 2011

فرمان تجاوز

No means no! yes means yes
Wherever we go
However we dress 

"نه یعنی نه؛ بله یعنی بله! به هرجا که برویم، هرجور که لباس بپوشیم*."
این جمله را روی دیوار سالن غذاخوری دیدم، درست جلوی چشم، جایی که هر روز دانشجوها در صف می ایستند و غذا می گیرند. فکر می کنم به تفاوت  تاثیری که  این جمله، در طی سالیان، روی ذهن این دختر و پسرهای جوان می گذارد، با تاثیری که جمله معروف "حجاب مصونیت است" روی ذهن جوان های ما گذاشته و می گذارد. پاسخ این سوال می شود همان علت تجاوزها و ناامنی های اجتماعی برای زنان و رفتار جنسی بیمار ایرانی ها.
 فرمان تجاوزهای گروهی، و خشونت های جنسی کلامی و رفتاری در خیابان ها، با پدیدار شدن این جمله بر دیوارهای شهرمان صادر شد.


* "نه یعنی نه ؛ بله یعنی بله" یعنی اگر من صراحتن به تو پیشنهاد ندادم برای هر سطحی از رابطه و یا به پیشنهاد تو صراحتن بله نگفتم تو حق نداری بر طبق لباسی که من پوشیده ام یا مکان و زمانی که در آن قرار دارم اجازه برقراری رابطه با من، در هر سطحی، بدهی. این من هستم که تعیین می کنم که می خواهم با تو رابطه داشته باشم یا نه؛ نه آن "برداشتی" که تو در ذهن خودت می کنی.
 این شعار معروفی است که فعالان حقوق زنان در اعتراض به بی توجهی یا توجیه خشونت های جنسی علیه زنان استفاده می کردند وقتی قضات و دادگاه ها زنان را به خاطر طرز لباس پوشیدنشان مقصر در خشونت جنسی اعمال شده علیه شان می دانستند.